ایلیا جونم ایلیا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

ایلیا هدیه ای به مامان وبابا

نامه ایی به پسرم

1392/12/6 0:44
نویسنده : مامانی
144 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم.الان که دارم برات مینویسم شما توی خواب نازی.ایلیا امید من هرروز که میگذره بیشتر وبیشتر دوستدارم گلم.چه حس  خوبی این حس مادرانه.........دلم میخواد هرچی خوبیه مال تو باشه هرچی سعادت وموفقیته مال تو باشه.سعی میکنم کم کم همه چیزو یادت بدم.لابه لای این روزا وسالهایی که قراره باهم سرکنیم عشق رو بهت یاد میدم.مهربونی کردن رو بامهربونی بهت یاد میدم.دلم برات تنگ میشه حتی وقتی پیشمی............ایلیا من خییییییییلی ببرام عزیزی پسرم.الهی همیشه لبت بخنده وتنت سالم باشه.دوست دارم مرد شدنت رو ببینم.دوست دارم نم نم بزرگ شدنت رو ببینم...............روزای خیییییییلی خوبی باهم داریم.وقتی بزرگ بشی دلم برای خنده های بچه گیت تنگ میشه.انقد شیطونی که نگو.امشب دستتو کردی توی سطل برنج وبرنجهارو مشت مشت ریختی بیرون فسقلی من.تازه وقتی جارو برقی اوردم تا اشپزخونه رو تمیز کنم سوار جارو برقی شدی ومیخندیدی شیییییییطون.زبان.

تو وبابا بهترین وبا ارزشترین داشته های من هستید از خدا همیشه میخوام پشت وپناهتون باشه چه بابا که تکیه گاه منه چه تو که امید وزندگی منی.واسه روزایی که پیشت نخواهم بود توروبه خودش میسپارم.بازم مامان نازک نارنجیت گریش گرفت عزیزم.

لبهات همیشه خندون

روزا وشبات گلستونقلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

غزل_نگین_شکیبا
9 فروردین 93 22:11
عزیزم انقدر گریه نکن.مامان مهربون.
مامانی
پاسخ