ایلیا جونم ایلیا جونم ، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

ایلیا هدیه ای به مامان وبابا

فدای قندونم بشم من

تاحالا قندو نمک شوری وشیرینی الوچه وشکلات رو یکجا دیدید؟؟؟؟؟؟؟؟ نه...........خداییش دیدید؟؟؟؟؟؟؟ پس حالا ببینید : ایلیای جییییییییگرمن هم شوره هم شیرینه عشقم.     ...
15 بهمن 1392

ایلیا جون در محرم

اینم اولین عاشورای زندگیته گلم.توی مراسم شیرخوارگان حسینی بودیم این لباس خوشگلو که مامانی برات گرفته بود رو تنت کردم  وهمون جا ازامام حسین خواستم زیر پرچم خودش نگهت داره.این ارزوی منه که توی صف زنجیرزنای اقا ببینمت. این ارزوی منه که اخرمجلس اقا چشاتو سرخ ببینم. این ارزوی منه که توی ایام محرم کمترببینمت تاخادم اقاباشی. این ارزوی منه که توی ایام محرم تورو مشکی پوش اقاببینم.این ارزوی منه توی محرم ریشتو بلند ببینم. کم ارزویی ندارم من پسر گلم.دوست دارم بهم قول بدی همیشه دوستداره اهل بیت نوکر ایمه باشی تا همیشه ازت راضی باشم عشق من. ...
15 بهمن 1392

ایلیا به کیش میرود

اقا ایلیای قندون مامان توی لابی هتل منتظر بابا نشسته وگل سر رزا رو زده به سرش دختر شده گل من.     ایلیا داره شن بازی میکنه. چون داشتی2تا دندون بالایی رو در میاوردی همش اب دهنت هم میومد قربونت برم خوشگل مامان. این دومین سفر قبل از 1سالگیته گل پسر مامان.مامان وبابا وشما همراه رزا جون جمعه 10اذر1392باهم رفتیم کیش.چون سرماخورده بودی یه کمی زیاد من وبابایی رو اذیت کردی.ازخریدهم خوشت نمیومد وارد پاساز که میشدیم نق میزدی .اما توی کشتی ودریا وبخصوص اجراهای زنده کلی دست میزدی ومیرقصیدی عزیزدلم توی این سفر با رزا همسفر بودی اماچرا اصصصصصلا باهاش بازی نمیکردی نمیدونم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .   ...
15 بهمن 1392

ایلیا جون نگهبان شیفت شب

ایلیا جون مامان چون داره دندون در میاره بعضی شبها اذیت میکنه البته بگذریم که شما در کل کم خوابی عشقم.مثلا دیشب5 صبح بیدار شدی تا6:30 شیطونی کردی بعدخوابیدی.منم مجبور میشم بیدار بشم وباهات بازی کنم یا برات کتاب بخونم تا دوباره خوابت ببره. ایناره الان میگم بهت جیگر مامان که بعدها که بزرگ شدی نزنی زیرش ناقلای مامان. ایلیا جونی در حال پتو بازی.   ...
14 بهمن 1392

جییییییییییگر مامان شییییییر مرد بابا

الی فدای صورت مثل ماهت.ایلیا خییییییییلی دوستدارم مامانی. حتی وقتی میخوابی دلم برات تنگ میشه. وقتی به صورتت نگاه میکنم گاهی اوقات از شوق وعشق به تو اشکام سرازیر میشه. مامان خیییییییییییییییلی دوست داره عشق من. الهی فدای خنده هات. دیدی باز اشکام اومد .دیگه حروفو لرزون میبینم. ...
14 بهمن 1392

کارهایی که ایلیا جون بلده

عزیز دل مامان شما الان1سال و1ماه و26 روزته.قربونت برم 8دی ماه یعنی 4روز پیش دیگه راه افتادی البته هنوز کامل راه نیفتادی بازم چهار دست وپا ویری هنوز. چیزهایی هم که جیگر مامان بلده بگه: ماما بابا مه مه مح مح(این صلواتته ففففدات بشم عزیزم).(وقتی چایی دم میکنم بخارشو که میبینی خیال میکنی دود اسفنده صلوات میفرستی عزییییییییزم ) اده(بده)   کارهایی که پسر گلم بلده انجام بده: هرچی هم که میخوای با انگشت اشاره میکنی ومیگی که منظورت چیه. قربون اون دستای کوچولوت برم که بلده دست میزنه لی لی لی حوضک میخونه اتل متل میخونه قربونت برم که انقد ماهی.الان تو خوابی ولی یهو دلم برات تنگ شد عشق من. تازه روی پاهای کوچولوت دو زانو میش...
13 بهمن 1392

ایلیا خسته

  پسرگلم شمااینجا11ماه و18 روزه هستی.من وبابایی توی رستورانیم انقد اذیت کردی وگریه کردی تا اخر اینجوری خوابت برد ...
12 بهمن 1392

ایلیا جون7ماهه

الهی  همیشه لبهات بخنده گل قشنگم. هرخنده تو اشک شوق و توی چشمام میشونه پسر ماهم. حق نگهدارت باشه امیدزندگی من.   ...
12 بهمن 1392