هفته ای که گذشت...
سلام پسر گلم.قربونت برم که الان توی خواب نازی عزیزم.
البته این هفته هنوز تموم نشده.دیروز سه ششنبه19فروردین 93 بود.این اولین هفته بعد از تعطیلاته که اصصصصصلا برامون خوب نبود.شما همش بخاطر دندونت درد میکشی تازه سرما هم خوردیدیروز با بابا بردیمت دکتر و یه عالمه بهت دارو داد.امروز هم من رفتم دکتر وسرم زدم.اخه منم سرما خوردم وچون شما اصصصصصلا غذا نمیخوری وفففففففقط شیر میخوری دیگه امروز حسابی منو از پا در اوردی وبیحال شدم.همش هم دوستداری بغلم باشی واجازه نمیدی تکون بخورم.وابستگیت به من هر روز بیشتر وبیشتر میشه عزیزم.چون خودم هم مریضم یییییییه کم برام مشکله.تازه با این اثباب کشی و این وضع خونه......تو هم دیگه خسته شدی از این وضعیت.واسه اینم برات ناراحتم عزیزدلم.هم بخاطر دندوناته هم بخاطر سرماخوردگیتخداکنه زودتر حال دوتامون خوب شه چون شرایط ووووووووواقعا برام سخت شده این چند روز.اگه تو زودتر خوب بشی منم خوب میشم خوشگل من.